-
میلاد مهر
یکشنبه 23 دی 1397 10:35
نازنین بانوی مهرانگیزِ من ؛ میلادت مبارک در این روزِ رؤیایی در این روزِ سرشار از خاطراتِ ماندگار در این روزِ تا ابد زیبا؛ واسَت بهترینها رو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بوسیدمت به امید رؤیای بوسیدنت ، به عشق تو چشمامو خواب میکنم اگه صد دفعه باز به دنیا بیام ، میدونم تو رو...
-
سوگند
شنبه 12 آبان 1397 10:08
یه حسی که نمیشناختم یه عشق پاک ولی ممنوع دوتا دریا دل عاشق با یه قایق دوتا پارو به دور از چشم یه دنیا تا قلبامون سفر کردیم تا مرزی که دیگه هرگز نمیتونیم برگردیم نمیتونیم برگردیم... نمیگفت و نپرسیدم که این قایق کجا میره آخه هر دو میدونستیم که این احساس نمیمیره میدونستیم به قلبامون جوابامونو پس دادیم ما خیلی وقته دور از...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 مرداد 1397 12:42
کە دەستم خستە دەستەوە پەنجەکانم لێ بەجێما. شەوێک ویستم شێعرێکت بۆ بهۆنمەوە پەنجەم نەبوو بینوسمەوە کە سبەینێ یەکمان بینی وتت ئەو شێعرەی کە دوێنێ لە ناو دەستما لێت بەجێما ئەمشەو هەتاکو بەیانی بە ناو قژما بەدوای بۆنی هەناسەی تۆدا دەگەڕا . هیوا قادر
-
زندگی
چهارشنبه 10 مرداد 1397 08:41
از در که آمدی، سفر من به تو شروع شد. من از خودم به تو رسیدم. از مرزهای تنم رد شدم و به ناگاه جزئی از تو شدم، همانگونه که بودم. رسیدنی بی مانند، باشکوه و عظیم. حل شدن و آرام گشتن. روزهایمان شروع شدند، لحظه هایمان را با هم ساختیم. تو بگو آن لحظات را چه بنامم؟ چگونه توصیف کنم؟ یک زندگی روزمره ،آرام و بی دغدغه که زمان و...
-
سفر
شنبه 6 مرداد 1397 11:49
دو ماهی می شود که می خواهم راهی سفری کوتاه شوم، سفری ساده برای تغییری اندک در حال و هوا. انگیزه ای برای برنامه ریزی ندارم و مدام عقب می افتد. دوست میزبان می گوید که 'حس می کنم این بار تنها نمی آیی 'و من حس می کنم خنده دارترین و بعیدترین جمله ی دنیا را شنیده ام . اینجا برای یار نوشتم که دیدن خوابش پریشانم کرده و او از...
-
بازگشت
پنجشنبه 4 مرداد 1397 10:51
در زندگی همه ی ما اتفاقاتی می افتند که زمان می برد تا بفهمیم چه بر سرمان آمده است. انگشت به دهان و متعجب آنقدر فکر می کنیم تا واقعیت را هضم کنیم و بپذیریم آنچه را که گذشت، من اینجایم تا از عجیب ترین و غیرممکن ترین اتفاق زندگیم برایت بگویم. تو مرا می شناسی، تمام نوشته ها و شعرهای اینجا را نوشته اند که من بخوانم، از بی...
-
786
سهشنبه 19 تیر 1397 09:24
باز آمدی ای آشنا تا من ز شادی پر بگیرم آن شور و حال رفته را چون آمدی از سر بگیرم با تو ای آشنا همچون گذشته ها عشق نهان در سینه من پا گرفته رنگی دگر در چشم من دنیا گرفته دوباره گوئی صبا ز گلشن شکوفه آرد به کلبه من
-
779
سهشنبه 12 تیر 1397 09:24
. دی پدر جای تو ز من پرسید ؛ "بیدل" از "بی نشان" چه گوید باز !؟! . باور کنند یا نه ... مطمئنم نقش رخت بر پیشانی ام بود آنگاه که باشتاب و به اندک سلامی بر ما گذشت و ناگه به تأنی و تأمل بازپس آمد که: " ندیدی شان ؟ " و من منگ و لال از غوغایی که در درونم پنهان انگاشته بودم و از چشمانم به...
-
753 ( هزار سال برآید همان نخستینی )
پنجشنبه 17 خرداد 1397 08:51
هربار که می بینمت ماهی چشمات هم دریا هم آتیشه هربار که می بینمت میگم؛ زیباتر از اینم مگه میشه !؟ ___________ شاهوردی
-
636
شنبه 21 بهمن 1396 11:13
(۶۳۴) پنجشنبه - 19/11/96 - 19:05 - سلام حالا BBC + منیش بیری تؤ ئه خاتؤ ... - کی؟؟!! من؟! شیب؟!؟! من بو؟؟ ته نها که سئ له م دنیا یادی به اَدِل تازه ئه ویتو فقط و فقط تؤی فقط تؤ [ اسطورة عشق و صمیمیت و خوشه ویستی له ذهن و روان و ژیانی من ] ======================= ترانة "باغ بنفش" از "راستین"
-
...
شنبه 23 دی 1396 08:38
میلاد تو فرخنده ترین روز جهان است هیهات که دور از تو دلم غرق فغان است هرچند که تبرک وجودت و برکت حضورت از زندگی من کم شده اما آرزوی هرروزه و امروزه ام شادی دلت و آرامش ذهنت است نازنین یارِ بی مثل و مانندم ، هرکجا و به هرحال هستی امیدوارم امروزت بهتر از هرروز در کنار عزیزان و مهردارانت به شادکامی و سرورمندی گذرد....
-
555
سهشنبه 30 آبان 1396 13:07
باز آی دلبرا که دلم بی قرار تست وین جان بر لب آمده در انتظار تست در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست جز باده ای که در قدح غمگسار تست هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان آسایشی که هست مرا در کنار تست بیچاره دل که غارت عشقش به باد داد ای دیده خون ببار که این فتنه کار تست هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت این شاخ خشک زنده به...
-
525
یکشنبه 30 مهر 1396 13:07
پیغام فرموده ای: " ببر مرا زخاطرت ، نرفت اگر " نه به خاطر خویش که از برای رضا و راحت " دلِ آزرده از مَنَت " بارها خواسته ام ... یا نه شاید هم نخواسته ام ..... اماااا فکر کنم خواسته ام! فقط خیلی نخواسته ام ! یا شاید هممممم اصلا نخواسته ام ؛ که از یادت بِبَرَم ... اما ... نمی روی! یا بهتر است بگویم...
-
500
چهارشنبه 5 مهر 1396 13:16
دلبرا راز دل بشنو ، از خموشیِ من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر ای آشنا چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر دلم گیرد هر زمان بهانة تو ، سرم دارد شور جاودانة تو ، روی دل بود بسوی آستانة تو چو آید شب در میان تیرگیها ، گشاید پر روح من به شور و غوغا ، رو کند چو مرغِ وحشی سوی خانة تو از عشق تو جاودان ماند...
-
جه ژنت پیرؤز گولم
دوشنبه 3 مهر 1396 08:31
جه ژنت، جه ژ نم ، جه ژنمان پیروز ...
-
دیدمش و دید مرا
چهارشنبه 29 شهریور 1396 10:14
بعد از مدتها چشم انتظاری ... یک دلِ سیر دیدمت ای من و دل بفدایت ----------------- چ خاکئ که م به سه ر خؤما؟ له جه وری یار و تاسه ی دل که دلبه ر هه ر جه فا به خشه و دلیش هه ر یاری داوا کرد
-
430
چهارشنبه 28 تیر 1396 11:14
هوای کوی تو از سر نمی رود آری غریب را دل سرگشته با وطن باشد
-
تو
شنبه 24 تیر 1396 11:40
که تو ببی ، دنیام بو چیه ؟! که تو نه بی ، دنیام بو چیه ؟!؟! پ.ن: منالانی گه ره ک - چیروکی پوره گولچین و گول ره حیم - گوله به روژه
-
صدام کردی، صدام کردی، نگو نه ! اگرچه خسته و خاموش بودی...
یکشنبه 18 تیر 1396 10:57
در پیاده روی که اولین سلام عاشقانه یمان را از نزدیک بهم کردیم ، اولین نگاه عمیق ، اولین دیدار باقرار قبلی و قلبی که از فرط هیجان و اشتیاق میخواست از سینه بیرون بزنه این بار بی هیچ قراری و در اوج بیقراری چشمانت مرا صدا زد! (آنسان که میدانی و میدانم) اما منِ بی دست و پا، لال و منگ همه تن چشم شدم خیره به اندام تو گشتم....
-
زادروز
چهارشنبه 31 خرداد 1396 08:22
به قول آن نازنین؛ زادروز مرا به اشتباه در شناسنامه ام ثبت کرده اند " آخرین روز بهار" زادروز من است . روزی که برای اولین بار دستهای من دور تو پیچید و تو در من منتشر شدی . روزی که تو با من همقدم شدی و من در تو گم شدم ، چنان که تا امروز و اکنون به خود باز نیامده ام . و اما امروز؛ چه زادروز غم انگیزی تو نیستی تا...
-
بریندار
یکشنبه 28 خرداد 1396 13:33
منیش وه ک تو ؛ چه ندی گه رام له شارا ، نه مدی که س وه ک تو جوان بی! کیژوله نشمیلانه که ی جاران! چون ده بی نیوانمان وابی؟ به یادی سه یرانه که ی ناو داران ، بریندارم بریندارم! دیته وه بیرت؟ گیانه! چاوچاوانه ی سه ربانی... ده س له ملانی بن دیواران! گیانه ، ماچ و موچی ئیواره ی سه ر کانی به یادی ئه و هه موو جییه جوانه ،...
-
میلاد دلبند
شنبه 23 اردیبهشت 1396 10:14
هنوز بعد از یکسال مات و مبهوتم که گلایه های تند و تیز آنروزت فوران بغضهای فروخورده از دست من بود یا تاثیر تهدیدهای مادر و تمهید تو برای محافظت همه یمان و یا فقط بهانه ای و راهی برای رهایی؟ یا شاید هم چیزی دیگر؟ خودت می دانی و از خودت باید شنید! [چه آرزوی خوبِ محالی] در هر حال و با هر دلیل و منطقی که به قضیه نگاه کنیم؛...
-
معراج
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 08:26
دیروز سالروز معراجمان بود آنروز که عشق بالِ شوق گشود به لامکانِ مهر به یاد تو ، به عشق تو و در جستجوی تو بدانجا باز رفتم تا این روز بی بدیل را جشنی از نو بگیرم ...(هیهات) وجب به وجبِ مسیر ، ذره ذره آن خاک ، لحظه لحظه این روز و گُله گُله این طبیعت تو را در خود و مرا بیخود داشت . آنقدر بوییدمت بوییدمت تا مست چون آندم...
-
چشمهایت
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 09:29
دیروز خودت را دیدم ، چشمهایت را نه چشمهایی که تمام رازهای عشق را یکجا در خود دارند شوق را ، شیدایی را ، مهر را ، مهربانی را ...
-
دلنواز
سهشنبه 8 فروردین 1396 08:51
دیروز دمدمای غروب [همانطور که می دانستم و مطمئن بودم ] کسی را که دوست دارم دیدم ؛ " تو " را و اندکی بعد آرزو داشتم تو هم کسی را که دوست داری دیده باشی؛ "ADELE " را خیلی چیزهایش تو را به یاد می آورد؛ حرکاتش ، اداهایش ، خنده هایش ، دستهایش ، صمیمیتش ، دیدگاههایش ، برداشتهایش ، توصیفاتش و ... چه می...