سوگند

 

یه حسی که نمیشناختم یه عشق پاک ولی ممنوع

دوتا دریا دل عاشق با یه قایق دوتا پارو

به دور از چشم یه دنیا تا قلبامون سفر کردیم

تا مرزی که دیگه هرگز نمیتونیم برگردیم

نمیتونیم برگردیم...

نمیگفت و نپرسیدم که این قایق کجا میره

آخه هر دو میدونستیم که این احساس نمیمیره

میدونستیم به قلبامون جوابامونو پس دادیم

ما خیلی وقته دور از هم به هم دیگه نفس دادیم

♫♫♫♫

به چشمای خودش سوگند هوس نیست و نفس بوده

رهایی یه احساسی که سالها توو قفس بوده 

 

.